آغوش

پنجره باز است به پهنای نگاهت 

که دمی آیی و سرمست بگویی

که فلونی تو کجایی؟

ای دریغا که دگر نیستی که خاموش بمانی 

که در آن کنج بریزم به برت عشق فزونی

به اشتراک بگذارید

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط