امروز اینطور فکر میکنم که آگاهی، بیش از هر کار دیگری، آدمی را به سکوت وامیدارد؛ سکوتی قابل مشاهده: دهانی بسته و گاه جسمی که از حرکت ایستاده. حتی نمیتوان مطمئن بود که پلکها طبیعت خود را پیش میگیرند یا نه؛ شاید با او به تماشای درون نشستهاند، بیحرکت، چشم دوخته به صحنهی نمایش.
فردریش نیچه میگوید: «من شیفتهی انتخابی هستم که ما را به بیشتر از آنچه هستیم بدل کند.»
این انتخابها از کجا سرچشمه میگیرند؟ از کدام احساس و تفکر؟ کدام تجربهی زیسته به آن میانجامد؟ «انتخاب» به من حس آزادی و قدرت میدهد و «شدن بیش از آنچه هستم» شوقی درونم ایجاد میکند و بیتابی و آرامش، در تضاد با یکدیگر، در این گفته نقل شده که امروز آن را از کتاب وقتی نیچه گریست از اروین د. یالوم خواندم، گویی چرایی آغاز و چگونگی پایان مییابد.
انتخاب یا آینهای که حقیقت را نمایان میکند؟ و شاید پس از آن است که میتوانی رنج را دریابی و بپذیریش. و پس از آن بتوانی انسانی بودن را تاب بیاوری: پوچی را و معنایی که در پی آن هستیم.
اما باید بار دیگر به پرسشها بازگشت، به پاسخی که باید به آنها داد؛ انتخابی که غبار از آینه میزداید. و شاید آن زمان است که بتوان گفت من که هستم!
پاسخ چت جی پی تی در پاسخ به این پرسش ها با بررسی آثار نیچه.
انتخابها از کجا سرچشمه میگیرند؟
نیچه در «چنین گفت زرتشت» میگوید:
«تو باید خویشتن خویش را بیافرینی. خودت باید پاسخگوی زندگانی خود باشی، نه کسی دیگر.»
(چنین گفت زرتشت، بخش «از گذرگاه بزرگ»)
او انتخابها را نتیجهی خلق ارزشهای شخصی میداند. به باور نیچه، انسان نباید از ارزشهای تحمیلی جامعه پیروی کند؛ بلکه باید بر اساس تجربهها، اندیشهها، و قدرت درونی خودش، ارزشها و انتخابهایش را بیافریند.
کدام احساس و تفکر یا تجربهی زیسته به این انتخابها منجر میشود؟
در «تبارشناسی اخلاق» نیچه میگوید:
«ارادهی ما، حتی در اسارت، بهدنبال اثبات قدرت خویش است. آنچه انسان را به پیش میبرد، نه تنها عقل، که شور و هیجان است.»
(تبارشناسی اخلاق، مقالهی اول)
او معتقد است که انتخابها زمانی واقعی و اصیل هستند که بهجای دنبالهروی از دیگران، از ارادهی معطوف به قدرت سرچشمه بگیرند. تجربیات زیسته، بهویژه تجربیات سخت و رنجآور، نقش کلیدی در شکلگیری انتخابهای ما دارند، چراکه ما را به آزمودن و بازآفرینی خود وادار میکنند.
آیا رنج را میتوان پذیرفت؟
نیچه در «ارادهی معطوف به قدرت» میگوید:
«کسی که چرا دارد، با هر چگونهای خواهد ساخت.»
(ارادهی معطوف به قدرت، بخش ۱۲۵)
رنج، از دیدگاه نیچه، نهتنها باید پذیرفته شود، بلکه باید بخشی از سفر انسان برای خلق معنای زندگی باشد. او مفهوم «آریگویی به زندگی» (Amor Fati) را مطرح میکند، که یعنی تمام جنبههای زندگی، از جمله درد و رنج، باید با عشق و پذیرش آغوش گرفته شوند.
اینها نتیجه یک سرچ سرانگشتیست این مطالب راهنماییست که ما را سوق میدهد به خواندن این 3 اثر.




آخرین نظرات: